شبکه افق - 3 اسفند 1397

"شرک ستیزی" در مکتب فاطمه (س) (از توحید کیهانی تا توحید سیاسی)

میلاد مبارک فاطمه زهرا س و روز زن - 1396

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنیم خدمت خواهران محترم. تبریک عرض می‌کنیم میلاد مبارک حضرت فاطمه زهرا(س) را، روزی که خداوند هدیه بزرگی به بشریت به نحو عام و به مؤمنین به نحو خاص عنایت کردند. هم الگویی برای انسانیت، و هم مستقلاً باز الگویی علاوه بر آن، برای زن بودن.

زن در هر سه وجه خود، چه مادر، چه همسر، چه خواهر و دختر، یک شأن ویژه‌ای در منابع اسلامی و شیعی دارد. راجع به مادر نقل شده است – روایت زیاد اما یک نمونه آن را که عرض می‌کنم – کسی خدمت پیامبر(ص) آمد گفت یک عملی بگویید که بشود خداوند را خیلی سریع راضی کرد و خداوند ما را ببخشد. به چه کسی خدمت کنیم؟ چه کسی از ما راضی بشود خداوند از ما راضی می‌شود؟ رسول خدا(ص) یک مکثی کردند و سپس فرمودند «أمّک» مادرت. گفت خب بعد از ایشان چه کسی؟ پیامبر(ص) دوباره مکثی کردند و فرمودند که «امّک» گفت بله متوجه شدم مادر را فرمودید. بعد چه کسی؟ پیامبر(ص) برای بار سوم فرمودند «امّک» مادرت. گفت آقا متوجه شدم که اهمیت آن خیلی بالاست سه بار فرمودید که مادر، مادر، مادر، بعد چه کسی؟ فرمودند «ثم أباک» بعد پدرت. مرحله اول، دوم، سوم، مادر؛ بعد از آن پدر، و بعد از آن دیگران. هرچه به این دو نفر خدمت کنی، بویژه به مادرت، خداوند سریع‌تر راضی می‌شود و گناهان تو را خواهد بخشید.

راجع به همسر فرمودند زنی که در تولد فرزند و در تربیت و نظارت امور فرزند و کودک خود، و رابطه درستی با شوهر در خانواده برقرار کردن، که خانواده یک نقطه امن حساب بیاید برای خودش و همسرش و فرزندانش، این زن مجاهد فی‌سبیل‌الله است. چنین زنی که تلاشش این است که هم خودش رشد کند در ابعاد ایمانی و علمی، هم در جامعه حضور داشته باشد از باب مسئولیت‌های اجتماعی، سیاسی، امر به معروف و نهی از منکر، هم خانواده را درست مدیریت کند این زن مثل کسی است که پیش چشم پیامبر(ص) در رکاب پیامبر(ص) در سخت‌ترین نبردها مثل نبرد بدر، حضور داشته است و اگر در این مسیر از دنیا برود شهید از دنیا رفته است و پاداش او با کمترین کاری برابری می‌کند. هم رشد شخصی خودش به لحاظ ایمان و عمل و آگاهی، هم مسئولیت در برابر خانواده‌اش و هم مسئولیت در برابر جامعه‌اش. عیناً مثل مرد. مرد هم یک مسئولیت در برابر خودش دارد، خودش باید رشد کند، یک مسئولیت در برابر خانواده‌اش دارد، همسرش و فرزندانش، یک مسئولیت در برابر جامعه دارد. زن و مرد از این نظر شبیه هم هستند. ممکن است در نوع بعضی از مسئولیت‌ها داخل خانه و بیرون خانه تفاوت‌هایی باشد در موارد اندکی که در اغلب موارد آن هم نیست. به مردان توصیه می‌کند که به همسران‌تان احترام بگذارید، خشونت علیه زن، حرام است. پیامبر(ص) فرمودند مردی که زنش را از سر دیکتاتوری و گردن‌کلفتی حقوقش را پایمال کندو حقوقش را نبیند و کتک بزند این مرد جهنمی است و هر سیلی‌ای که به زن خود بزند هفتاد سیلی آتشین و جهنمی در انتظار اوست. کسی حق ندارد با  همسرش خشن رفتار کند و خشن سخن بگوید. فرمودند زن بداخلاق داریم اگر مرد می‌خواهد بهشتی باشد این زن بداخلاقش را تحمل کند و آزارش ندهد چنانکه به زن هم فرمودند اگر گرفتار یک مرد عصبی مزاج بداخلاقی شدی سعی کن او را مدیریت کنی. نقطه ضعف و قوت او را بشناس و او را مدیریت کن و با این کار پاداش‌های الهی را برای خودت تأمین کن. تا می‌توانی ببخش و فراموش کن. مگر این که ظلم باشد که آن بحث دیگری است. ظلم آگاهانه مستمر که دیگر صحبت از خطا و اشتباه نیست.

می‌فرماید ادب زن به مرد و ادب مرد به زن. در روایت داریم که حضرت امیر(ع) به حضرت زهرا(س) هیچ وقت بدون این که قربان صدقه هم بروند با همدیگر حرف نمی‌زدند. مثلاً تعبیر «فداک نفسی» جانم به فدایت، همیشه با این ادبیات، هر دو با هم حرف می‌زدند. به مردان می‌فرماید که سر سفره لقمه دهان زن‌تان بگذارید این عبادت محسوب می‌شود با احترام و توضع و با محبت و عشق با زن‌تان حرف بزنیم، به زنان می‌گوید با همسران‌تان این‌طور صحبت کنید. می‌فرماید با هم مسابقه قدرت و ثروت و تکبر نگذارید. مسابقه بگذارید در عشق، عشق‌ورزی و ادب و احترام. مسابقه آن طرفی نه این طرفی! تا هر دو اهل نجات باشید.

در مورد دختر هم، فرمودند هدیه می‌برید، سوغات می‌برید از سفر می‌روید، هدیه‌ای ولو ارزان، می‌فرماید عدالت را بین بچه‌ها رعایت کنید بچه‌ها احساس نکنند که او را بیتشر از من دوست داری. این یکی از خط قرمزهای پدر و مادر در مورد فرزندان‌شان است. همه باید احساس کنند که او را خیلی دوست داری. بعد فرمودند اما وقتی که سوغات را به خانه آوردید و می‌خواهید تقسیم کنید اول سوغات و هدیه دخترها را بدهید بعد پسرها. این توجه به روانشناسی دختر و پسر و تفاوت آن است. یعنی ملاحظه احساسات دختر را بیشتر از پسر بکنید ولی حقوق هر دو را رعایت کنید و تبعیض نباشد. در مورد زن، یک روایت دیگری عرض کنم، امام صادق(ع) زنان به خداوند نزدیک‌ترند. این خیلی چیز مهم و عجیبی است. پرسیدند برای چه؟ فرمود چون مهربان‌ترند. امام صادق(ع) فرمودند زنان به خداوند نزدیک‌ترند چون مهربان‌ترند. این روایت را عرض کردم که روشن بشود نگاه اسلامی، شیعی، قرآنی به جایگاه زن، به جایگاه مادر،‌ خواهر، دختر و همسر، در هر چهار نقشی که دارد چیست؟ چه توصیه‌هایی به مردان شده است. در روایت داریم اگر نماز مستحبی می‌خوانید پدرتان صدایتان می‌زند لازم نیست نمازتان را بشکنید مگر یک کار واجبی باشد. ولی اگر مادرتان صدا زد سریع نماز مستحبی را بشکن و سریع برو ببین مادر چه می‌گوید. یعنی خداوند می‌فرماید نماز مستحبی دارد با من نیاش می‌کنی قطع کن برو ببین مادر چه می‌گوید. این‌ها نمونه‌ای از تعابیر زن، حقوق زن، اهمیت او و بطور خیلی خاص مادر است.

و اما یک عبارتی از حضرت فاطمه(س) عرض کنم. خیلی تعبیر عجیب و مهمی است. من خودم وقتی این‌ها را می‌خوانم، می‌بینیم یک جمله کوتاه چند کلمه‌ای است خیلی به اهمیت آن واقف نیستیم، ولی وقتی که متفکران اسلامی این‌ها را تبیین می‌کنند و آن را به سایر معارف دینی نسبت می‌دهند اهمیت آن را بیشتر متوجه می‌شویم. جملاتی از حضرت زهرا(س) نقل می‌شود، از جمله در آن خطبه و سخنرانی محشورشان. یکی این است که خداوند ایمان را به شما هدیه کرد و در دسترس شما قرار داد «جعل الایمان تطهیراً لکم عن الشرک» تا شما از شرک پاک بشوید. حضرت فاطمه(س) که در ایام میلاد ایشان هستیم فقط یک جمله سه – چهار کلمه‌ای ایشان را عرض می‌کنم ببینید ابعاد آن چقدر است، ایشان فرمودند خداوند ایمان را قرار داد برای این که شما، بشریت از شرک تطهیر و پاک شوید. به این معنا که ما مسلمین هم مسلمان‌های شناسنامه‌ای، شیعه‌های شناسنامه‌ای همه‌مان کم و بیش گرفتار شرک هستیم. شرک سیاسی، شرک اقتصادی، شرک در خانواده، شر ک در بازار، شرک در حوزه کار درسی، همه جا شرک با ما سروکار دارد و ما با او. یعنی گاهی غرق در شرک هستیم ولی متوجه نیستیم. شرک علنیِ نظری داریم همین که کسی بگوید خدا هست قدرت‌های دیگر هم هستند، انواع بت پرستی، بت‌پرستی‌های قدیم و جدید. اما شرک باطنی و شرک قلبی که حضرت فاطمه(س) از جمله به نظرم بطور ویژه دارند به آن اشاره می‌کنند همین است که همین ما مسلمان‌ها و شیعه‌های شناسنامه‌ای مشرک هستیم، یعنی در عرض خداوند به حقایق دیگری معتقد هستیم. در ردیف خداوند، به قدرت‌های دیگری معتقدیم. واقعاً باور نکردیم که اول و آخر، ظاهر و باطن اوست. باور نکردیم ممیت و محیی، اوست. مرگ و زندگی فقط به دست اوست. این را باور نکردیم که نافع و مضرّ، نفع و ضرر ما فقط به دست اوست. این‌ها را می‌گوییم ولی در قلب ما نیست. و لذا نمی‌توانیم توکل کنیم. می‌گوییم ولی نمی‌توانیم. توکل این‌طور نیست که بگوییم الآن می‌خواهم توکل کنم 1، 2، 3 توکل کردم! خیر این‌طوری نیست. توکل، مقدمات نظری و عملی می‌خواهد که ما مشگل داریم. این که ما دچار افسردگی می‌شویم، غم، یأس، شک، این‌ها همه بخاطر شرک ماست. این شرک پنهان است که در همه ما هست.

قرآن کریم، کفر و شرک را حتی غیر توضیحات انتزاعی عقلی و باطنی – شهودی، قلبی، یک مثال‌های حسی هم چند بار خداوند زده است که عملی که مشرکانه صورت می‌گیرد برای این که بفهمید چه بلایی سر این عمل می‌آید و نفعی برای ما ندارد این را قرآن ترسیم می‌کند که از این فرمایش حضرت فاطمه(س) سراغ این یکی دو آیه‌ای که خداوند این را گفته است، می‌آییم. اولاً تعبیر از فاطمه(س) روشن است که دارند به ما می‌گویند مؤمن فقط موقع نماز نیست که باید موحد باشد، الفاظ را می‌گوید. حضرت فاطمه(س) در کل زندگی‌شان موحد بوده‌اند. در حوزه سیاست موحد بودند. قائل نبودند به این که قدرت‌هایی در عرض خداست. در حوزه خانواده موحد بود. در حوزه مسائل معیشت همین‌طور. ما در همه صحنه‌ها گرفتار شرک هستیم.

شرک سیاسی چیست؟ سیاستمداران و دولتمردانی که از استکبار می‌ترسند این‌ها مشرک هستند. ولو بگویند، نگویند. هرکس از قدرت‌های استکباری می‌ترسد مشرک است. امام(ره) یک وقتی در صحبت‌هایشان می‌گفتند علت این که کسانی از آمریکا و شوروی آن موقع از ابرقدرت‌ها می‌ترسند، جزو مسئولین یا غیر مسئولین علت آن این است که تهذیب نفس نکردند و موحد نیستند. می‌گویند خب خدا «هو القوی» خدا قوی هست اما خب این‌ها هم قوی هستند. می‌گویند نفع و ضرر ما دست خدا هست اما خب دست آمریکا و شوروی و شاه و صدام هم هست. می‌گویند مرگ و حیات دست خدا هست ولی خب دست صدام و آمریکا و آل سعود هم هست! امام(ره) می‌گوید که هرکس از غیر خدا حساب مستقل در عرض خدا باز می‌کند او مشرک است. لذا خودش می‌گفت والله من تا به حال نترسیدم. حتی آن موقعی که او را بازدداشت کرده بودند سال 42 و 43 می‌خواستند او را تبعید کنند، وقتی که در ماشین من را می‌بردند من احتمال می‌دادم که من را ببرند سر به نیست کنند. بعد دیدم که خودم خیلی آرام هستم و من هیچ تغییری نکردم انگار من را نگرفته‌اند. دیدم یک افسری این طرف من نشسته و آن طرف من هم یک افسر نشسته که دارند را می‌برند دیدم آن‌ها مضطرب هستند! دست و پایشان کمی لرزش داشتند و نگران بودند گفتم چیزی نیست نترسید. امام می‌گوید من به آن‌ها گفتم نترسید چیزی نیست ولی به خودم رجوع کردم دیدم هیچ اتفاقی در من نیفتاده است. خب این توحید است. می‌گوید این‌هایی که می‌ترسند، امام می‌گوید هرکس از مرگ می‌ترسد نمی‌داند ولی گرفتار شرک است. هرکس از ضرر اقتصادی می‌ترسد، از فقر می‌ترسد مشرک است. از بیماری می‌ترسی مشرک هستی، از دشمن می‌ترسی مشرک هستی. موحد، از هیچ چیز نمی‌ترسد. البته این خیلی کار سختی است. یعنی ما حرفش را هم نمی‌توانیم بزنیم اما آن‌ها عملش کرده‌اند. حضرت فاطمه(س) در قله این توحید است که نه در زندگی، نه در مرگ، در هیچ مورد، ایشان روی هیچ قدرتی جز خدا، حساب نمی‌کند. می‌فرماید اگر می‌خواهید از این شرک پاک بشوید که همه گرفتار آن هستیم راه آن ایمان است. اسلام نه, ایمان. اسلام، تسلیم کلی است. اسلام، یعنی اسلام شناسنامه، شیعه شناسنامه، اینها به درد آخرت نمی‌خورد این‌ها فقط در دنیا حساب و کتاب می‌خورد. آن اسلام و ایمانی که به درد آخرت می‌خورد آن است که در قلب است و بعد از مرگ با ما می‌ماند. آن کارهای خیری که اینجا برای خدا انجام میدهیم حضرت فاطمه(س) می‌گویند آن‌ها عملی توحیدی است و الا هر عمل خوبی که انجام می‌دهید توحیدی نیست ممکن است یک عالمه کارهای خوب می‌کنید مشرکانه باشد. ببینید این یک نکته لطیف در تعبیر حضرت زهرا(س) این است. می‌گویند که عملی که مبنای آن خدا نیست، هدف اصلی‌اش فقط خدا نیست این مثل همان نمونه‌ای که قرآن می‌فرماید خاکستر در معرض طوفان است. این مثال قرآن است. همه‌اش را باد می‌برد هیچ چیز آن برایتان نمی‌ماند. ببینید سیاسی مشرک، انقلابی‌ای که می‌آید یک مدتی هم موحد است بعد مشرک می‌شود و یا از اول شرک خفی است و بعد بروز می‌کند شرک در سیاسی این است سیاسی مشرک می‌گوید یک کاری بکنم که هم خدا راضی باشد هم مثلاً آمریکا راضی باشد! این شرک است. یک کاری کنم که هم این‌طرفی خوششان بیاید هم آن طرفی‌ها خوششان بیاید و هم خدا خوشش بیاید این شرک است. چه زمانی شرک، کفر است؟ وقتی که نمی‌توانی دوتایی را با هم جمع کنید یعنی باید بین خدا و خرما انتخاب کنیم. تا وقتی خدا وخرما با هم هستند ما همه هم مسلمان هستیم هم مشرک هستیم. آن زمانی معلوم می‌شود که چه کسی مؤمن است – که من نیستم بعضی از شماها – که باید بین خدا وخرما یکی را انتخاب کنید. آنجا مشرک، کافر می‌شود. می‌گوید تا همین‌جا ما خدا را قبول داریم تا همین جا که به نفع ما بود و ضرر نداشت. مؤمن، از این لحظه به بعد خودش را نشان می‌دهد. یعنی مسلمان مؤمن و مسلمان مشرک، تا یک جایی همه مثل هم هستیم از یک جا به بعد دیگر از هم جدا می‌شویم. اکثریت مشرک هستیم و اقلیتی مؤمن هستند. با این تعبیر، هرکس رشوه می‌دهد و می‌گیرد مشرک است ولو هر روز به حرم امام رضا(ع) برود. کسی که اختلاس می‌کند مشرک است، کسی که خیانت جنسی به همسرش می‌کند چه مرد و چه زن، مشرک است. در بازار کلاه برمی‌داریم مشرک هستیم. در سیاست وعده دروغ می‌دهیم یا عوام‌فریبانه حرف می‌زنیم مشرک هستیم. شرک در بازار، همین گرانفروشی، کلاهبرداری، چک بی‌محل و رباخواری و انواع و اقسام این چیزها، شرک اقتصادی است.

شرک سیاسی چیست؟ سازش با دشمنان خدا و خلق. این شرک سیاسی است. سیاستمدار مشرک کسی است که در برابر قدرت‌ها مدام عقب‌نشینی می‌کند باج می‌دهد و از خدا حساب نمی‌برد. حتی کسی که تملق مردم را هم بگوید او هم مشرک است. ببینید موحد به مردم خدمت می‌کند اما بخاطر خدا نه بخاطر مردم، خدمت به مردم می‌کند اگر آن مردم ناشکری کنند و فحش هم به او بدهند باز هم این به مردم خدمت می‌کند. اما کسی که مشرک است تا وقتی به مردم خدمت می‌کند که منافع او تأمین باشد، مردم کف بزنند، رأی بدهند و برایش صلوات بفرستند. اما وقتی که دید دیگر مردم برای او نفعی ندارند و می‌شود کلاه مردم را برداشت یا دیگر من نیازی ندارم یا اصلاً اینها سرشان نمی‌شود و می‌شود آنها را فریب داد، تا آن‌جا مردم‌سالاری، مردم مردم مردم! مدام وعده بدهد! کف بزنند و همه خوششان بیاید. اما یک لحظه‌ای می‌رسد که می‌بینی باید بین منافع خودت و مردم یکی را انتخاب کنی. مشرک حتماً خودش را انتخاب می‌کند ولو مردم نابود شوند. موحد، همیشه حقوق مردم را رعایت می‌کند ولو منافع خودش نباشد و به خودش فحش بدهند ولو لازم باشد یک وقتی جلوی همه بایستد. امام(ره) یک وقتی می‌گفت خدا به ما اجازه نداده است که چیزی را بر مردم تحمیل کنیم اما همین امام می‌گفت که من بفهمم و یقین کنم که رضای خداوند در چیست  اگر کل مردم هم بایستند یک طرف من جلوی همه می‌ایستم برای این که من عبدالناس نیستم، عبدالله هستم. اگر لازم بشود جلوی همه دنیا می‌ایستم. این ایمان است. حضرت فاطمه(س) یک چنین ایمانی دارند و ما را به یک چنین ایمانی دعوت می‌کنند.

خب پس شرک بازار و شرک اقتصادی داریم. شرک سیاسی داریم. شرک اخلاقی داریم. شرکی که در خانواده خودش را نشان می‌دهد. شرک در روابط بین‌الملل، شرک در روابط دیپلماسی، توحید در دیپلماسی. ما دو جور دیپلماسی داریم. حالا این تعبیر از فاطمه(س) یکی از استفاده‌هایی که از آن کردم و می‌شود کرد این است که اصلاً شما عمل خیر انجام می‌دهید، عمل‌های خوب، ولی نه برای خدا، یعنی طرف حساب شما حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند فقط خدا نباشد و غیر خدا هم باشد، یا اصلاً غیر خدا باشد. عمل خیر است، مثلاً رفتید یتیم‌خانه،‌خدمت به خلق، اجرای عدالت، کمک به محرومین، رفتید جبهه جنگیدید، اصلاً همه کارهایتان خدمت است، حضرت فاطمه(س) می‌فرماید مثل خاکستر در طوفان، تو را رشد نمی‌دهد و به خدا نزدیک نمی‌کند. هر کاری بکنی برای ریاکاری، برای کف زدن، برای این که صلوات بفرستند، برای این که دنبال تو راه بیفتند، مرید پیدا کنی، در نظرسنجی‌ها محبوب بشوی، هدف‌تان این است. داری عمل خیر هم انجام می‌دهی. حضرت فاطمه(س) می‌فرماید این عمل تو ممکن است نفعی به مردم برساند و مشگل آن را حل کند اما نفعی به تو نمی‌رساند و تو رشد نمی‌کنی، تو سقوط می‌کنی. ببینید نمی‌گوید کارهای بد. مثلاً یکی برود به مردم جنایت کند و ظلم کند، بلکه راجع به خدمات و خدمت به خلق است. صحبت سر این است که اصالت ایمان، عمل بدون ایمان، قرآن می‌گوید هیچ ارزشی ندارد. عملی که نمی‌دانی برای چه انجام می‌دهی، یا برای منافع دنیوی خودت داری انجام می‌دهی، که همه جا بگویند این به فکر مردم است، این به فکر خیّرین است، این شجاع است، این خیلی فلان است، دنبال یک مدالی برای خودت هستی، یا می‌گویی هم من، هم خدا، خالص برای او نیستی. حضرت فاطمه(س) هر عمل خیری انجام بدهی که فقط خدا منظورتان نباشد این ارزش اخلاقی و معنوی ندارد. ممکن است ارزش اقتصادی داشته باشد و ممکن است خدماتی به جامعه بکند، به مردم ممکن است خیرش برسد اما به خود تو خیری نمی‌رسد. لذا نتیجه آن این است که وقتی آدمی وارد کار خیری می‌شود مثلاً می‌آید در انقلاب، مبارزه، جزو مسئولین می‌شود و می‌خواهد همه‌اش به مردم خدمت کند اما مشرکانه،‌ مشرک است، یعنی ته دلش، حساب اصلی آن با خدا نیست، حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند که این نجس است احتیاج به تطهیر دارد. اول آن ظاهر آن می‌گوید بسم‌الله، اما عمل انسانی و پاک نیست چون هدف تو خدا نیست، بلکه خودت هدف هستی. هر عملی یک قالبی دارد یک محتوایی دارد. قالب آن باید درست باشد عدل باشد نه ظلم، خیر باشد نه شر، خدمت باشد نه خیانت، اما قالب کافی نیست حضرت فاطمه(س) می‌فرماید محتوای آن هم مهم است. عمل خوب باید بکنید نه بد. اما سؤال دوم این است که تو چرا داری این عمل خوب را انجام می‌دهی؟ به این سؤال هم باید جواب بدهید تا رشد کنی. به خدا نزدیک شوی و رشد کنی و الا رشد نمی‌کنی. به یک کسی کمک کردی اما رشد نمی‌کنی، اما چون ریا هست، سقوط هم می‌کنی. قرآن یک مثالی زده است که ما بطور حسی بفهمیم قضیه چیست؟ و در ضمن این وجهی روشن شود که بعضی از ماها یک مدتی سال‌ها آدم‌های خوبی هستیم در جامعه خوشنام هستیم، به به این که خیلی حرف‌های خوبی می‌زند، یا در بازار این که، خیلی کارهای خوبی می‌کند یا در سیاست این که خیلی فعالیت کرده، زندان رفته، جبهه رفته، مسئول بوده ولی می‌بینید ته آن باد می‌دهد! یک جای کارش سوراخ است که عمل درست است اما بدون ایمان است، هدف یک چیزهای دیگری هم قاطی بوده یا کم‌کم با خدا قاطی شده است. اگر بخواهیم این فرمایش حضرت زهرا(س) را کمی تبیین بکنیم و بفهمیم این آیه کریمه در قرآن در سوره ابراهیم / آیه 18؛ یک نمونه از این مثال‌هاست. حواس‌مان باشد که هرکسی که گفتیم این سابقه کارهای خیر دارد، این سابقه کارهای مثبت انقلابی و سیاسی دارد، این آقا کارهای علمی کرده، این آقا سی سال منبرهای دینی رفته، خود برود، معلوم نیست ته آن برای چه بوده یا برای چه هست. این‌ها دقتی است که حضرت فاطمه(س) می‌کنند در باب ریشه‌شناسی عمل و انسان‌شناسی و این که حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند اگر عملی را بر اساس ایمان به خدا انجام دادی این عمل تو وصل می‌شود و این عمل تو را وصل به عالم معنا می‌کند. آن عالم، عالم ابدیت است. اگر برای چیزی در این دنیا این کار را کردی این عمل تو در عالم ماده می‌ماند بالا نمی‌رود همین‌جا می‌ماند. تا وقتی در دنیا هستی از منافع و ضررهایش استفاده می‌کنی، از این عالم که به عالم بعد رفتی، دیگر آن اعمال تو مثل همان خاکستری است که طوفان برد. می‌گوید کو اعمال من؟ می‌گویند آن اعمال را برای دنیا کردی و در همان جا ماند. با اخلاص که این کارها را نکردی، هدف تو حق نبود. دنبال کاسبی بودی. گفتی این کارها را می‌کنم بعد فلان‌جا مقام من بالاتر می‌رود. این کار را می‌کنم دسترسی‌ام به اموال بیت‌المال بیشتر بشود، این کار را می‌کنم چهارجا محبوب‌تر باشم. خب هرچه بود برای دنیا کردی و همه آن‌ها در دنیا ماند، این‌جا دیگر دنیا نیست، این‌جا عالم دیگری است. این‌جا حساب و کتاب‌هایش فرق می‌کند. دلار و طلا در دنیا ارزش داشت این‌جا ارزشی ندارد. پدرم کیست و مادرم کیست در دنیا مطرح است اینجا به پدر و مادر تو کاری ندارند خودت هستی. آقا مدرک من این بود مدرک حوزه و دانشگاه داشتم سلول مغزی و تخصص و شش‌تا دکترا داشتم، این‌ها برای جای دیگری است و همان‌جا بود، اینجا فقط ایمان و عمل صالح است. چقدر آدم هستیم؟ این‌جا انسانیت است. تقوا، یعنی انسانیت. خب این‌ها استفاده‌هایی است که از یک جمله حضرت فاطمه(س) می‌کنیم بخشی از آموزه‌های ایشان است. می‌فرماید به آن عالم فناناپذیر متصل بشوید و عمل خود را به آن‌جا وصل کنید این وقت این عمل شما برای همیشه تا ابد باقی خواهد ماند و همه جا به درد شما می‌خورد هم در دنیا و هم در آخرت. اما اگر چیزی را برای ابد نکردید اینجا می‌ماند. چرا قرآن می‌فرماید «ما عندکم ینفد و ما عندالله باق» حضرت فاطمه(س) در واقع دارند می‌فرمایند این را باور کنید، هرچه در دست شماست، در جیب شماست، در حساب پس‌انداز شماست، در شناسنامه‌تان هست، در کارنامه دنیوی‌تان هست کل این‌ها ما عندکم است. این‌ها چیزهایی است که پیش توست، همه این‌ها «ینفد» همه به باد می‌رود تا در دنیا هستی این‌ها هستی، تازه در دنیا هم تا آخرش خیلی از این چیزها با ما نمی‌ماند و وسط آن از دست می‌رود! چقدر آدم دارایی هست که وسط راه فقیر می‌شود. چقدر آدم آبرومند است که همین جا بی‌آبرو می‌شود؟ چقدر آدم سالم است که همین‌جا هزارتا بیماری پیدا می‌کند؟ مگر تا آخر می‌توانیم این‌ها را نگه داریم؟ بعضی‌ها که از همان اول هم این‌ها را به دست نمی‌آورند. بعضی‌ها به دست می‌آورند و از دست می‌دهند. در واقع،‌ حضرت فاطمه(س) دارند می‌فرماید فرض کن همه این‌ها را به دست آوردی و تا آخر هم این‌ها را حفظ کردی، این‌ها تا قبرستان و گورستان با  توست، ولی تو تا ابد هستی، دیگر این‌ها نیست. یک کاری کن که هم این‌جا به درد تو بخورد و هم بعد. این دستور ایشان است که «ما عندکم ینفد» هرچه برای خود نگه داشتید می‌پوسد و تمام می‌شود، «و ما عندالله باق» اما هرچه برای خدا کردید و به محضر خدا فرستادید تا ابد باقی خواهد ماند، چون تا خدا باقی است و هرچه برای خداست باقی می‌ماند. شما هم باقی هستید و از این عالم می‌روید. یا این تعبیری که خداوند می‌فرماید «والذین آمنوا و عملوا الصالحات» این‌هایی که یک) باور کردند و ایمان آوردند، شوخی نکردند، مدام لغلغه زبان نبود و در قلب‌شان بود، دو) و این که در زندگی و سبک زندگی‌شان این‌ها بروز کرد، آخر ما یک وقت‌هایی مذهبی هستیم، حرمی، روضه‌ای، شب قدری، ماه رمضانی، عاشورایی، آن موقع‌ها مذهبی هستیم ولی وقتی بیرون می‌رویم مثل بی‌دین‌ها زندگی می‌کنیم، دروغ، خیانت، غیبت، کلاهبرداری، سوء استفاده، همه این کارها را کم و زیاد انجام می‌دهیم. سکولاریزم یعنی همین یعنی عاشورا مذهبی باش ولی کل سال را مثل بی‌دین‌ها زندگی کن، انگار خدا و آخرتی نیست، فرشته‌ها نیستند. عمل صالح، می‌گوید نه اگر واقعاً ایمان را باور کردی در زندگی و عملت هم دیده می‌شود، طرز زندگی‌ات هم عوض می‌شود، می‌شود خانواده بدون دروغ، بدون خیانت، بدون خشونت، بدون این که همدیگر را آزار بدهند، تعریف خانواده عوض می‌شود، اقتصاد عوض می‌شود، همه چیز عوض می‌شود، می‌فرماید کسانی که «آمَنوا» باور کردند «و عملوا الصالحات» و به آن عمل کردند، عمل‌شان نشان داد که باور کردند، خب ما با این‌ها چکار کنیم؟ خداوند می‌فرماید این‌ها معصوم که نیستند در زندگی خطا و اشتباه دارند اما من به این آدم‌ها قول می‌دهم «لَنُکفرَنَّ»  - دوتا تأکید و دوتا قسم – من سوگند می‌خورم خداوند می‌فرماید ما تعهد می‌دهیم که مطمئن باشید، بی‌شک، تردید نکنید، چی؟ «نکفرن عن سیائتهم» آن زشتی و گندکاری‌هایی که کردید همه را می‌پوشانیم. آن‌ها با ما. آن سیاسی‌ها را همه را پاک می‌کنیم و «لنجزیّنهم» دوباره دوتا قسم، خداوند می‌گوید ما تعهد می‌دهیم، قسم می‌خوریم تعهد می‌دهیم که به شما پاداش می‌دهیم نه به اعمال متوسط شما، «لنجزینهم احسنا الذی کانوا یعلمون» بهترین و پاک‌ترین عمل‌تان را معیار می‌گیریم و همه اعمال‌تان را به حساب آن پاداش می‌دهیم. یعنی کل اعمال‌تان را مثل بهترین عمل‌تان حساب می‌کنیم. خداوند می‌فرماید این تعهد ما. شما به تعهدتان عمل کنید ما به پیمان‌مان عمل می‌کنیم. فرمود‌ »أفوا بعهدی» شما به پیمانی که با من بستید «أوفوا بعهدکم» من به پیمانی که با شما بستم عمل می‌کنم. شما سر قرار بیایید، من سر قرار هستم. فرمایش حضرت زهرا در تبیین این آیات است. و این آیات کمک می‌کند ما دقیق‌تر بفهمیم که عمق کلام حضرت فاطمه(س) چیست.  ایشان فرمودند خداوند به عملی که فقط رضایت او در آن لحاظ بشود دنبال منافع خودت نباشی، عمل تو حیوانی نباشد و انسانی خالص باشد چنان به آن عمل تو برکت می‌دهد و ارزش می‌دهد که هم دنیا را تغییر می‌دهد – ظاهراً با عمل کوچک – و هم برای همیشه باقی می‌ماند و روز بروز رشد می‌کند، خودت از این عالم می‌روی ولی باز این عمل تو در این عالم رشد می‌کند. ببینید این‌هایی که شهید شدند و شهید دادند، آن پیرزن روستایی که سه تا تخم مرغش را برداشت آورد و گفت من هرچه داریم همین است، آن که شهید طاهری می‌گفت ما قاطر می‌خواستیم برای جبهه‌ها که در کوه‌ها و ارتفاعات ماشین و موتور و این چیزها نمی‌شد، در روستاها گفتیم قاطر می‌خواهیم، همه آمدند دادند یک خانم مسنی که بیوه بود چهار – پنج تا بچه داشت و خرج خود را از همین قاطر درمی‌آورد، ایشان گفت در صف 7- 8 تا قاطر دیدم این خانم هم توی صف ایستاده که قاطرش را به بسیج بدهد که به جبهه ببرند. یک عده از همسایه‌ها آمدند گفتند که ایشان مشگل مالی دارد چندتا بچه یتیم دارد غیر از این قاطر هم چیزی ندارد یک جوری که ناراحت نشود از او قبول نکنید. این تا رسید آن بسیج روستایشان گفت دیگر نیاز جبهه برطرف شد دست شما درد نکند. این زن زیر گریه می‌زند و می‌گوید دروغ می‌گویید چطور تا به من رسید تمام شد؟ من اصلاً دیگر این قاطر را خانه نمی‌برم این ذوالجناح من است من این را دادم ببرید جبهه. آن‌ها گفتند نه، خانم هم گفت نمی‌برم. گفتند پس پول آن را قبول کنید تا ببریم، گفت من که قاطرفروش نیستم، من می‌خواهم این را مجانی برای خدا بدهم. خلاصه گفتند دیر شد شما برو فردا، گفتند شاید تا فردا پشیمان شود، همسایه این‌ها و پسرش می‌گوید این قاطر را این خانم آن شب توی طویله نبرد، او را شست، گلاب به او زد، توی اتاق آورد بعد می‌گوید تا صبح این پیرزن با این قاطرش حرف می‌زد، به آن می‌گفت ببین من دارم تو را به جبهه می‌فرستم تو ذوالجناح من هستی، اگر رفتی آنجا ترکش خوردی کشته شدی رفتی از من یادت نره، با قاطرش دارد حرف می‌زند. این شهید طاهری می‌گفت این انقلاب را این پیرزن نگه داشته، نه این سروصداها و سخنرانی‌ها و لغلغله‌ها، این پیرزن این انقلاب را نگه داشته است. آن وقت شما ببینید این عمل کوچک الآن مانده و باقی است، حتماً که این پیرزن الآن فوت کرده و از دنیا رفته، جبهه و جنگ هم تمام شد، ولی کار این زن، تمام نمی‌شود و تا ابد هست. در دنیا هم تا ابد هست و هم در آخرت هم هست. ولی چه کسانی سروصدا که جنگ است و... ولی تمام شد اصلاً کسی نمی‌داند بودند؟ چه کسانی بودند؟ مخصوصاً آنجا هم خبری از آن‌ها نیست. در جهاد پیامبر(ص) فرمودند هر کسی هر کمکی می‌تواند بکند، هرکسی می‌تواند جهاد بکند بیاید و هرکسی کمک مالی می‌تواند بکند. یک خرپولی بود از این مذهبی‌هایی که کارهای بی‌ضرر می‌کنند، شیعه لندنی بود! گفت آقا من جبهه نمی‌توانم بیاییم ببخشید چک و سفته دارم، اما آمدم کمک مالی بکنم. یک عالمه پول آورد. یک خانمی هم از یک خانواده فقیری آمد دو شاخه خرما آورد، بعد از پیامبر(ص) عذرخواهی کرد و گفت اگر می‌شود این را از من قبول کنید، این دوتا که رفتند یکی از مسلمان‌ها واصحاب گفت ببین آن چه کمکی کرد این آمده چه می‌دهد؟ پیامبر(ص) فرمودند که فکر می‌کنید کدامش بهتر بود؟ گفتند خب آقا معلوم است او چند کیسه پول و سکه آورد، این چه آورده است؟ فرمودند با حساب دنیا حساب کردید، با حساب خدا حساب نکردید. این پیرزن آنچه که آورد، اولاً هرچه داشت همین بود، کل آن را آورد، آن آقا یک هزارم ثروتش را آورد. او اصلاً کَک او نگزید این پول‌ها را آورد اما این، ممکن است امروز در خانه‌اش گرسنه باشد. دوم این که، این فقط برای خدا آورد و آن چیزی که در ذهنش نبود خدا بود. بعد پیامبر(ص) فرمودند که به شما بگویم خداوند از این زن فقیر پذیرفت، و از این مرد نپذیرفت. یعنی این رشد معنوی کرد ولی او نکرد، با این که او بیشتر داد. ملاک پاداش، خداوند می‌فرماید عمل خوب کردی ما آن بهترینش را ملاک قرار می‌دهیم و طبق آن پاداش می‌دهیم، آن اعمال بدی هم که کردی ما همه را می‌پوشانیم. خداوند دوتا تعهد می‌کند می‌گوید هرکس باور کند و طبق این باور، عمل کند، دوتا قسم من می‌خورم یک؛ خرابکاری‌ها و فسادهایت را من می‌پوشانم، دو؛ کارهای خوب تو را و بهترین آن را معیار می‌گیریم و به همه‌اش مثل آن و بلکه بیشتر از آن پاداش می‌دهم. می‌فرماید «الله یضاعف لمن یشاء»‌خداوند دو چندان و چند برابر می‌کند برای آن که بخواهد و اراده بکند. چه کسی را می‌خواهد؟ آن کسی که خالص است، خداوند برای او می‌خواهد. «الله واسعٌ علیم» خداوند قدرت او و رحمت او چنان فراگیر است که حدی برای آن نیست، و خداوند علیم است همه چیز را می‌داند، شما نمی‌فهمید خدا می‌داند در دل هرکس چه می‌گذرد؟ تو چرا داری این کار را می‌کنی و چرا داری این شعار می‌دهی. من در جلساتی که مسئولین هستند گاهی ماهی دو – سه بار هستم این را به وضوح می‌بینم، بعضی‌ها هستند می‌فهمند که یک حرفی را باید بزنند وظیفه‌شان است نمی‌گویند، می‌فهمند یک حرفی را نباید بگوید و این موضع را بگیرد، می‌گیرد فقط برای این که منافع خودش را در آن می‌بیند می‌گوید اگر این را بگویم ممکن است فلانی با من دشمن شود، اگر این را نگویم ممکن است فلانی خوشش بیاید یا بیرون می‌گویند این آدم فهمیده و روشنفکری است. بعد وقتی که با او صحبت می‌کنیم که الآن وظیفه من و شما چیست؟ این مصوبه درست است یا این؟ هیچ جوابی ندارد. می‌فهمد این درست است ولی خلاف آن موضع می‌گیرد. اصلاً به این چیزها نیست طرف آخوند است، متدین است، دومَن ریش دارد، سابقه دارد، مذهبی است، این‌جوری است. مذهبی و غیر مذهبی. این را باور نمی‌کنیم. امام(ره) یک وقتی سر قضیه آقای منتظری، یک روزی آقای منتظری به امام گفت، آقا این کارها را بکنید این کارها را نکنید، تاریخ راجع به شما خوب قضاوت کند. امام گفت من به تاریخ کاری ندارم من به خدا کار دارم. تاریخ چیست؟ تاریخ یک توهم است. تاریخ یعنی بقیه، یعنی آدم‌های دیگر. تاریخ مهم است از این جهت که مراقب باشیم تحریف نشود، سوء تفسیر نشود، اما این که تاریخ پرست باشیم، تاریخ یعنی این که ما یک هدف داریم، کلاً برایمان مهم است که فلانی و فلانی درباره ما چطوری قضاوت می‌کنند؟ خب این شرک است. حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند که این شرک است. نگاه نمی‌کنیم که درست و غلط چیست؟ خداوند می‌فرماید من واسع و علیم هستم. واسع هستم یعنی سعه رحمت و قدرت و علم من فراگیر است هیچ کس از من بیشتر نیست، هیچ کس از من بیشتر نمی‌داند و بیشتر ندارد، مرکز و واسع من هستم. بعد هم می‌فرماید «علیم» همه چیز را می‌فهمم و می‌دانم، چیزهایی را که شما نمی‌دانید من می‌دانم و می‌فهمم «علیم» هستم و کار خیر را چند برابر می‌کنم و به آن برکت می‌دهم، یک مرتبه می‌بینید یک کار کوچکی یک گوشه‌ای کردید هیچ کس هم نفهمیده، یک دفعه می‌بینید مثل توپ صدا می‌کند و یک تحول بزرگ بوجود می‌آورد. مگر همین حضرت زهرا(س) کجا بودند؟ در یک آبادی، گوشه دنیا، در مکه و مدینه که کل حجاز آن، آن موقع اصلاً جایی نبوده، یک منطقه فقیر بین شاهنشاهی ایران و امپراطوری رم، گوشه دنیا، نه چیزی تاریخ ثبت می‌شده است، ما هنوز نمی‌دانیم که ایشان کمتر از 30 عمر کردند یا کمتر از 20 سال؟ این قدر مشگل است که حتی تاریخ تولد و تاریخ شهادت 10 سال اختلاف است. یعنی چه؟ یعنی یک بیقوله‌ای بوده است. حاشیه جهان و تاریخ بوده است. بعد در خانه‌ای که خودشان می‌گویند دوتا اتاق با کاهگل ساختیم، کف آن ماسه نرم به جای فرش، ریخته بودیم، رختخواب من و علی هم پوست گوسفند بود، پوستین زیرمان می‌انداختیم. این کل زندگی است. خب از این کوچکتر، و به لحاظ مادی از این حقیرتر می‌شود؟ ولی به لحاظ معنوی از این بزرگ‌تر می‌شود؟ می‌گویند «کوثر». شما همین الآن ببینید دنیا را فرزندان همین فاطمه بهم ریخته‌اند. امام بود و الآن رهبری این‌جا و سید حسن نصرالله آنجا آن سید فاطمی در یمن و یا آقای سیستانی در عراق. یعنی چهار – پنج تا سید در کل دنیا، همه دنیا تسلیم هستند فقط مقاومت در این‌جاها می‌شود کوثر یعنی این. «إنّا أعطیناک الکوثر» یعنی این. که گفتند شما که دختر دارید، پسری از تو نماند نسل تو تمام شد. گفت تمام نشد شروع شد. تا قیام قیامت. آخرش هم عدالت و قیام جهانی به دست کیست؟ فرزند فاطمه است. کوثر این است. فقط می‌فرماید هر کاری می‌کنید اگر برای دل خودت می‌کنی در این دنیا می‌ماند. اگر برای حزب خودت و دنیا و قدرت می‌کنی، تمام است و ارزش اخلاقی و انسانی ندارد چون هدف خودت هستی. اما اگر بتوانی این عمل خودت را با خدا پیوند بدهی، این عمل تو، این عالم را زیر و رو می‌کند و فقط در این عالم نمی‌ماند. امام چه کار کرد؟ دنیا را بهم ریخت. این عالم را زیرورو می‌کند و بعد با تو می‌آید. تا عوالم بعد می‌ماند و الا نمی‌تواند آن عمل پرواز کند، چون مادی است برای ماده، چسبیده به ماده است و در این عالم می‌ماند. تازه این‌جا هم تا ابد نیست. آثاری هم که در دنیا دارد، در آخرت خداوند می‌گوید، عرضم را با این آیه ختم کنم، که حضرت فاطمه(س) دارند این را توضیح می‌دهند. مفسر بزرگ قرآن و روح قرآن فاطمه(س) است. می‌فرمایند چرا می‌گویم ایمان شما را از شرک پاک می‌کند؟ برای این که کارهای خیر و مثبتی که در این دنیا انجام می‌‌دهید و هدف‌تان همین‌جاست و یک چیزی در این عالم است فقط خدا نیست، از این عالم به آن عالم منتقل می‌شوید بعد می‌پرسید که ما که این‌جا هیچ چیز را نمی‌بینیم، کور هستیم و دستمان خالی است، در این وانفساه و ظلمات، در این وضعیتی که قرآن می‌فرماید در قیامت زن و شوهر از هم فرار می‌کنند، پدر از بچه، بچه از پدر فرار می‌کند. مادر از شدت ترس، بچه‌اش را می‌اندازد و فرار می‌کند، در آن وضعیت، یک عده‌ای در امنیت و آرامش هستند. آن‌ها کسانی هستند که در همین عالم این‌ها را فهمیدند و قرآن را باور کردند. خب این آیه قرآن چه می‌گوید؟ می‌فرماید وقتی به آن عالم می‌آیید می‌بینید چیزی نیست، می‌پرسید پس آن همه کارهایی که من کردم که ظاهرش در دنیا خوب بود چه شد؟ خداوند می‌فرماید «اذهبتم طیباتکم» هرچه نیرو و استعداد و امکانات پاک به تو دادیم همه را «اذهبتم فی حیاتکم الدنیا» همه را در دنیا مصرف کردی و هیچ چیز یا خودت این‌جا نیاوردی. برای دنیا مصرف کردی چیزی با خودت نیاوردی، ازما چه می‌خواهی؟ خودت باید می‌آوردی، خودت باید پیش فرستادی، چیزی این‌جا نفرستادی، صندوق تو خالیست. هرچه منتظری می‌بینی خبری نیست. یک عده صندوق‌هایشان را پر کردند وقتی می‌آیند خیالشان راحت است، ولی برای تو خالیست «أذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا» تمام آن پاکی‌ها و نعمت‌ها و استعدادهایی که به تو دادیم همه را برای دنیا و توی دنیا مصرف کردی، چیزی برای این‌جا نگه نداشتی، چیزی این‌جا نفرستادی، حساب تو خالیست. «واستمتعتم بها» کیف همه چیز را در دنیا کردی. به تو چشم و دست و پا و قلب و عقل و گوش دادیم، که عمل صالح بکنی، با همه این‌ها با بدنت رفتی یکسره خوردی و خوابیدی و کثافت‌کاری کردی! کل این بدن را برای این دنیا مصرف کردی، کل وقت خود را برای لذائذ دنیا گذاشتی، چیزی این‌جا نفرستادی. این آیه قرآن است خدا دارد می‌گوید من که این حرف‌ها را به شما در دنیا گفتم چرا عمل نکردید. قرآن می‌فرماید بعضی‌هایتان که می‌میرید می‌آیید در آن عالم می‌گویید چیزهای به این مهمی چرا نگفتید؟ خداوند می‌گوید من نگفتم؟ هزاران آیه در قرآن، این همه پیامبران، این همه اولیاء آمدند پس به شما چه گفتند؟ این همه جلوی چشم شما نزدیکان‌تان می‌مردند آن‌ها را به قبرستان می‌بردند، چیزی به شما نگفتم؟ شما کور بودید؟ کر بودید؟ عقل ندارید؟ من که همه چیز را به شما گفتم. خداوند می‌فرماید می‌آیید این عالم می‌بینید هیچ چیز نفرستادید، هرچه کردید فقط هدف‌تان دنیا بوده است. برای آخرت و برای خدا کاری نکردید. آن وقت به شما این را می‌گوییم «أذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا» تمام امکاناتی که به شما دادید همه را در دنیا نفله و مصرف کردید «واستمتعتم بها» کیف و لذت آن را هم بردید تمام شد. «فالیوم» پس امروز «تجزون عذاب الهون» امروز عذاب خوارکننده، نتیجه آن سبک زندگی است. یعنی هم عذاب است هم تحقیق است. «هون» یعنی به شما اهانت می‌شود. یعنی یک عذابی که هم رنج می‌برید و هم به شما توهین و اهانت می‌شود. و این ما به شما نمی‌کنیم، خودتان به خودتان این کار را کردید. این دستاورد کل دنیای شماست، عذاب توهین‌آمیز. خودتان برای خودتان ساختید. خودت هستی و خودت. ما که مستقلاً چیزی به تو نمی‌دهیم «بما کنم تستکبرون فی‌الارض» این نتیجه آن نتیجه خودبزرگ‌بینی‌هایی است که تا روی زمین بودی می‌کردی، حالا که بدنت زیر زمین آمد، خودت هم و روحت هم به این عالم آمد، این نتیجه آن استکبار توست، تو مثل یک مستکبر زندگی کردی. مستکبر، یعنی من مرکز عالم هستم همه این چیزها باید برای من باشد و برای دیگران نباشد. روایت می‌گوید کفر، سه تا چیز است، حرص و حسد و کبر. «حرص» یعنی همه چیز باید برای من باشد. «حسد» یعنی هیچ چیز برای بقیه نباشد. «کبر» یعنی من مرکز عالم هستم. این سه‌تا کفر است. به ما می‌گویند با این سه تا زندگی کردی. «بما کنتم تستکبرون فی الارض» بخاطر آن استکباری که روی زمین کردی در آن 40- 50 سال توی دنیا بودی، آن استکبار و خود بزرگ بینی و خود مرکز بینی، آن هم «بغیر الحق» تو حق نداشتی خودت را این‌طوری بزرگ و مرکز عالم بدانی حالا نتیجه آن استکبار، این عذاب توهین آمیز است. یعنی هم عذاب روحی است توهین به تو می‌شود و هم عذاب جسمی است. و این بلایی است که خودت سر خودت آوردی «و بما کنتم تفسقون» و این بخاطر آن زندگی استکباری و بخاطر نافرمانی‌ها، کثافت‌کاری‌ها از همه خط قرمزها عبور کردی، که نتیجه‌اش این می‌شود که گرفتار عذاب خفّت‌بار شدی و می‌شوی.

خب این‌هایی که عرض کردم خودم مخاطب درجه اول آن هستم، ولی خواستم عرض کنم که حضرت فاطمه(س) در یک جمله چهارکلمه‌ای دارند چه می‌گویند؟ دارند می‌گویند، وقتی شما ایمان دارید که شرک ندارید. وقتی شرک نداری که هر کاری در دنیا می‌کنی و هرچه می‌گویی یا نمی‌گویی هدف اصلی‌تان فقط خدا باشد و الا مشرک هستید. بعد هم این زندگی با شرک هزارجو عذاب و گرفتاری و مشگلات و غم و غصه دارد هم از این عالم که می‌روید بخاطر این استکبار، و این که باور نکردید و عمل نکردید آن وقت آن‌جا که می‌آیید از من شکایت نکنید. خداوند دارد می‌گوید از من بعداً گله نکنید من همه چیز را به شما گفتم، هرچه که باید به شما می‌گفتیم که بعد از مرگ چه اتفاقاتی می‌افتد به شما گفتیم. گفتیم این‌ها را باور کنید، این‌ها را عمل کنید، سبک زندگی‌تان مستکبرانه زندگی نکنید. هرچه گفتیم، شش هزار و خرده‌ای آیه در قرآن فرستادیم، ده‌ها هزار پیامبر فرستادیم، اهل بیت را فرستادیم، فاطمه(س) را فرستادیم که نگاه کنید این‌ها چطوری زندگی می‌کنند. ما همه این‌ها را گفتیم که باز نیایید آنجا به ما بگویید به ما چرا نگفتید؟ ما همه چیز را گفتیم. خداوند در قرآن یک آیه‌ای دیگر دارد که خیلی عجیب است. می‌فرماید پیامبران دیگر را فرستادیم که شما در قیامت ما را محاکمه نکنید، ما شما را محاکمه کنیم. اگر پیامبران را نفرستاده بودیم شما حق داشتید به من در قیامت بگویید که وقتی این قضایا این‌قدر جدی بود چرا به ما چیزی نگفتید. ولی من به شما عقل دادم، فطرت دادم، ثانیاً انبیاء و رسولان خدا را فرستادم شما دیگر قیامت نمی‌توانید من را محاکمه کنید که چرا به من نگفتید؟ آن وقت من شما را محاکمه خواهم کرد که چرا این همه گفتیم و اعتنا نکردید. حضرت فاطمه(س) مظهر توحید است، معلم توحید است. معلم ایمان است آن وقت برای این آدم تمام این گرفتاری‌ها و مسائل مهم است. یک وقت فکر نکنید حضرت زهرا(س) برای فدک گریه کرده است. یک وقت فکر نکنید حضرت زهرا(س) برای این که همسر خلیفه نشدند گریه کردند. آن اعتراض‌ها و گریه‌ها، آن سخنرانی‌ها همه برای دفاع از توحید و عدالت و نجات مردم بود. گریه برای بشر و گریه برای انسان بود. برای فدک حضرت فاطمه(س) گریه نمی‌کند، برای کتک خوردن هم گریه نمی‌کند. همه چیزش را در راه حق داده است.

ببخشید حرف‌های بزرگ‌تر از دهانم گفتم، این‌ها حرف‌های من نیست، این‌ها حرف‌هایی از فاطمه(س) است، من خودم اگر به یک صدم این‌ها باور داشته باشم عمل نه؛ کلاهم را هوا می‌اندازم. ولی روشن باشد که فاطمه، فاطمه، روز زن، فکر نکنید داریم... این هم فرمالیته باشد. این که پیامبر(ص) می‌فرمایند خشم فاطمه(س) نماد خشم خداست، شادی فاطمه(س) شادی خداست. برای این که خشم و شادی فاطمه(س) از خودش برای خودش ندارد، خشم و شادی‌اش همه‌اش برای حق است.

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha